سوته دلان (arash)


دوستت دارم بیشتر از خودت.........

دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی دوست داشتن

دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری!

دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می داری!

دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق!

دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند!

دوستت دارم چون تو رو میخواهم و تو نیز مرامیخواهی!

دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق!

دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور می کنی.



سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,

|
 

aramesh......

 تصویر

 

برای خودت دعاکن که ارام باشی تاوقتی توفان می اید

 از آرامشت ارام بگیرد .....


دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,

|
 

توقعی برای اسودن

 


...توقفی برای آسودن

به جز حضور تو هیچ چیز این جهان بیکران را جدی نگرفته ام ... حتی عشق را

 

بعضـی چیـز ها رو بـایـد بنــــویســـم

نـه بـرای اینکـه همــه بخـونن و بگـن :

 

                 " عالیـــــه "



نــــه ... 

فقط برای اینکه... 

           بــــرای اینکــــه خفــــه نشــــم!!!

                                                               همیــــن.


دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,

|
 

عشق من

 

اگه عشق نبود به کدام بهانهمی گریستم

ما هیچ نیستیم  جز سایه ای زخویش

آیین آینه ، خود را ندیدن است...                                                     

 


دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,

|
 

یادمان باشد........

 یادم باشد شبهایم به تباهی شعر و تفکر هدر نروند!

شاعران، همه ، سرنوشتشان پر از خطوط شکسته ../////////////....................      

و متفکران: لاشه هایی از درد و نیستی......................................................................

یادم باشد عمرم را به "زندگی" هدر ندهم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !  

زندگی: بی هدفش،خوره است و نابودی...........................................................         

هدفمندش، خاکستری...........................................................................................   

یادم باشد بیهوده وقتم را تلف نکنم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!  

و تا رفتگران شبانگاه هستند، ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

به رهگذر افتم تا                                                                                                      

مرا نیز با خود از کوچه جارو کنند..........................................................................       


دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,

|
 

اگر.........

 


 اگر دروغ رنگ داشت


هر روز شاید


ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست


و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود

.................................................................................

اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت


عاشقان سکوت شب را ویران می کردند

....................................................................

اگر به راستی خواستن توانستن بود


محال نبود وصال!


و عاشقان که همیشه خواهانند


همیشه می توانستند تنها نباشند

...................................................................


دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,

|
 

معنای حقیقی سکوت.....................

 اگر روزی بین ماندن و رفتن شک کردی حتما برو....

بی معطلی!

چون نمیبایست کار به شک می کشید،

که بیاندیشی یا نیاندیشی!

همان لحظه شک کار تمام است...

 

به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز تو را تشخیص دهد

 اندوه پنهان شده در لبخندت را،

عشق نهان در عصبانیتت را

و معنای حقیقی سکوتت را...


دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,

|
 

خداحافظ........من

 تورو به خاطراتمون قسم

تو منو بی خبر نزار تورو به اشکمون قسم منو چشم به در نزار

باشه میرم از پیشت

خدا حافظ عشق من

ببخش روی نامه هام باز چکیده اشک من

دلت بود ولی نموند

خداحافظ عشق من


دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,

|
 

به تو نگفتم

 بهت نگفتم تا حالا

 

که بد جوری عاشقتم

 

بهت نگفتم تا حالا

 

اما حالا بهت میگم

 

داری کجا ها میکشی

 

باز این دل در به درو

 

قشنگ مهربون من

 

این جوری از پیشم نرو

 

بهت نگفتم تا حالا اینکه چقدر دوست دارم

 

این که چقدر ارزومه پیش چشات کم نیارم

 

دلم میخواد باور کنی از ته دل میخوام ترو

 

وقتی میگم بمون بمون وقتی میگم نرو نرو

 

بری هزار سالم بشم چشم انتظارمت میمونم

 

بازم برای دل تو ترانه هامو میخونم

 

خودت میدونی که ترو از دل و از جون میخوامت

 

لیلی عشق من شدی من مثل مجنون میخوامت

 


یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,

|
 

عشق

 

عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی

 

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر

 

عشق یعنی سر به دار اویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن

 

عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن

 

عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن

 

عشق یعنی شعله بر خرمن زدن عشق یعنی رسم دل بر هم زدن

 

 

 

 


یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:,

|
 

خدایا بارانم کن

 

 
           
  خدایا ...
 
 
خدايا كمكم كن تا ، به همه لبخند بزنم ، اما براي او گريه كنم

 

خدايا كمكم كن تا ، مغرور باشم ، اما براي او غرورم را له كنم



خدايا كمكم كن تا ، همه را ياري كنم ، اما او را غمخواري كنم

 

خدايا كمكم كن تا ، قوی و صبور باشم ، اما خود را فداي او سازم

 

خدايا كمكم كن تا ، با همه دوست باشم ، اما به او عشق بورزم
 


خدايا كمكم كن تا ، با آدم ها زندگي كنم ، اما براي او بميرم.


پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,

|
 

سنگ مزارم.........

 الا ، ای رهگذر ! منگر ! چنین بیگانه بر گورم 
چه می خواهی ؟ چه می جویی ، در این کاشانه ی عورم ؟
چه سان گویم ؟ چه سان گریم؟ حدیث قلب رنجورم ؟
از این خوابیدن در زیر سنگ و خاک و خون خوردن 
نمی دانی ! چه می دانی ، که آخر چیست منظورم 

تن من لاشه ی فقر است و من زندانی زورم
کجا می خواستم مردن !؟ حقیقت کرد مجبورم 
چه شبها تا سحر عریان ، بسوز فقر لرزیدم 
چه ساعتها که سرگردان ، به ساز مرگ رقصیدم 
از این دوران آفت زا ، چه آفتها که من دیدم 
سکوت زجر بود و مرگ بود و ماتم و زندان 
هر آن باری که من از شاخسار زندگی چیدم 
فتادم در شب ظلمت ، به قعر خاک ، پوسیدم 
ز بسکه با لب محنت ،‌زمین فقر بوسیدم 
کنون کز خاک غم پر گشته این صد پاره دامانم 
چه می پرسی که چون مردم ؟ چه سان پاشیده شد جانم ؟
چرا بیهوده این افسانه های کهنه بر خوانم ؟
ببین پایان کارم را و بستان دادم از دهرم
که خون دیده ، آبم کرد و خاک مرده ها ، نانم 
همان دهری که بایستی بسندان کوفت دندانم 
به جرم اینکه انسان بودم و می گفتم : انسانم 
ستم خونم بنوشید و بکوبیدم به بد مستی 
وجودم حرف بیجایی شد اندر مکتب هستی 
شکست و خرد شد ، افسانه شد ، روز به صد پستی 
کنون ... ای رهگذر ! در قلب این سرمای سر گردان 
به جای گریه : بر قبرم ، بکش با خون دل دستی 
که تنها قسمتش زنجیر بود ، از عالم هستی 
نه غمخواری ، نه دلداری ، نه کس بودم در این دنیا 
در عمق سینه ی زحمت ، نفس بودم در این دنیا 
همه بازیچه ی پول و هوس بودم در این دنیا 
پر و پا بسته مرغی در قفس بودم در این دنیا 
به شب های سکوت کاروان تیره بختیها 
سرا پا نغمه ی عصیان ، جرس بودم در این دنیا 
به فرمان حقیقت رفتم اندر قبر ، با شادی 
که تا بیرون کشم از قعر ظلمت نعش آزادی


پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,

|
 

اعتراف..........

 

 

 

من پذیرفتم شکست خویش را

پند های عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم از رفتن من شاد باش

از  عذاب  دیدنم  آزاد  باش

گرچه تو تنها تر از من می روی

آرزو دارم تو هم عاشق شوی

آرزو دارم  بفهمی  درد را

تلخی برخوردهای سرد را



یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:,

|
 

تنهایم مگذار

 

 

تو را به یاد آنروز............ تو را به گلهای رز خشکیده............

تو را به روز اول بار دیدنت...........

تو را به اولین نگاه عاشقانه............

تو را به یاد روز نیامدنت..............

تو را به تنهایی روز رفتنت...........

تو را به بوی باران روز بازگشتتت............

                                                    تنهایم مگذار دیگر


یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:,

|
 

نمی خواهم

 میان هجرت کوته اندوه

میان رقص خاطرات تلخ انبوه

آمدی شدی نوشداروی این دل خسته

آمدی بریدی حکم این دل زبان بسته

باشد قبول

من اسب وحشی و تو سوار ماهر

من صید گریزان و تو صیاد قاهر

اما نمی خواهم

نمی خواهم تسلیم شوم

تسلیم تاراج عاشقی و بی کسی

نمی خواهم اسیر شوم

اسیر لاک تنهایی و دلواپسی

پس برو

بُگذار خوش باشم به سعادت غمناکم

خوش باشم به همان بهانه ی تلقینی پاکم

 

یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:,

|
 

یارم

 در سوگت خواهم نشست

و یادت را

در جاری اشکهایم غسل خواهم داد !

نامت را بر آخرین برگ دفتر خاطراتم خواهم نوشت

و در زرد ترین غروب پائیزی

از ته تمام دل تنگیهایم

فریاد خواهم زد

آی مردم ...!

مرا به ننگ زمانه فروخت .

 


یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:,

|
 

به تو فکر میکنم

 به تو فکر میکنم ...

 

مثل مسافر به راه , مثل علف به ابر , مثل شکوفه به صبح , مثل واژه به شعر 

به تو فکر میکنم ...

مثل خسته به خواب و نرگس به اردیبهشت , مثل آسمان به ستاره و ستاره به شب

به تو فکر میکنم

مثل حروف الفبا به عین

مثل حروف البفا به شین

مثل حروف البفا به قاف

هر چه گفتم

انگار انتظار آسان رسیدن به همین سه حرف اخر بود

حالا باید بخوابم ...

فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد

مثل دریا به ادامه خویش ...



یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:,

|
 

انجیل

 و عقابی را دیدم

 

وشنیدم که در وسط آسمان می پرد

 وبه آواز بلند

می گوید:

وای وای وای بر ساکنان زمین...

 

انجیل


دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,

|
 

 هیچکس با من نیست !…

مانده ام تا به چه اندیشه کنم…

مانده ام در قفس تنهایی…

در قفس میخوانم…

چه غریبانه شبی ست…

شب تنهایی من!…


دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,

|
 

برای من فصل نباش

 برای من فصل نباش!

فصل ها سر انجام می روند،

به پایان می رسند!

برای من زخم باش؛

رویت مرهم نمی گذارم!

می خواهم سالیان سال،

جایت باقی بماند...

برای من شعر باش؛

شعری که پس از مرگم،

سنگ مزارم فریاد خواهد زد.

برای من، من باش؛

کسی باز نشناسد ما را از هم،

این جا رسم این است،

سایه های جفت را،

سر می برند!

mahya noori


 


جمعه 10 آذر 1391برچسب:,

|
 

نگاهت.

 می خواهم در پهنای لاجوردی نگاهت غرق شوم     
فارغ از همه چیز و همه کس ، فارغ از همه دنيا 
مي خواهم در درياي وجود تو غوطه ور شوم 
مي خواهم بهاري را كه در چشمان زيباي تو خانه كرده براي ويرانه دلم به ارمغان بياورم 
نمي دانم نگاه پرمهرت را با كدام مقياس مي توان سنجيد 


جمعه 10 آذر 1391برچسب:,

|
 

دلتنگ

 گاه دلتنگ ميشوم .دلتنگ از همهي دلتنگيها.گوشهاي مينشينم وحسرت هارا ميشمارم.وجدانم را محاكمه ميكنم . من كدامين قلب را شكستهام و كدامين اميد را نااميد كردم . وكدامين خواهش را له كردم . و كدامين احساس را نشنيدم .... به كدامين دلتنگي خنديدم ................... كه چنين دلتنگم                  

دوستت دارم


جمعه 10 آذر 1391برچسب:,

|
 

هم صدا::::::::::::::



اگه هم صدام بودی

اگه هم صدام بودی هیچکی حریفم نمیشد

کوه اگه رو شونه هام بود کمرم خم نمیشد

تو اگه خواسته بودی آخ

تو اگه خواسته بودی تو اگه مونده بودی

موندنی ترین بودم عمر صدام هم کم نمیشد

اگه هم صدام بودی

اگه همصدام بودی هیچکی حریفم نمیشد 

کوه اگه رو شونه هام بود کمرم خم نمیشد

اگه زخمی میشدم به دست تو مرهم بود

زخم قیمتی من محناج مرهم نمیشد

اگه بارون عزیز با تو بودن میگرفت

گل سرخ قصمون تشنه شبنم نمیشد

تو اگه خواسته بودی آخ خواستنی ترین بودم


 


جمعه 10 آذر 1391برچسب:,

|
 

دلم گرفته

 

 

از من بگریزید که می خورد ام امروز

با من منشینید که دیوانه ام امشب

ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد

ای بیخبر از گریه ی مستانه ام امشب

یک جرعه ی مست کند هر دو جهان را

چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب 

بی حاصلم از عمر گرانمایه فروغی 

گر جهان نرود در پی جانانه ام امشب

دلم گرفت از اسمون

هم از زمین هم از زمون


جمعه 10 آذر 1391برچسب:,

|
 

دیوار""""""""""""""""""""":::::::::::::::::::::

 یه دیواره، یه دیواره
که یه عمر آزگاره
اونورش همیشه بن‌بست
اینورش هیچی‌ نداره

یه طرف همه سیاه و
یه طرف همه سفیدیم
این طرف ریشه نداریم
اون طرف ریشه بریدیم


اگه از دیوار خونه
چشممون جدا نمی‌شد
یه درخت پیر انجیر
همه چیز ما نمی‌شد

بسکه زندگی‌ نکردیم
وحشت از مردن نداریم
ساعتو جلو کشیدن
وقت غم خوردن نداریم


برای اون یه وجب خاک
همه دنیامونو دادیم
ما برای بوی گندم
خیلی‌ چیزامونو دادیم

هیشکی یادمون نداده
خنده هامونو ببینیم
این فقط درد وطن نیست
ما تو غربتم همینیم


اینور‌ و اونور دیوار
درد ما هنوز همونه
آی‌ شقایق ما جماعت
دردمون از خودمونه

تو همه خاطره هامون
حق دشمن مرده باده
حتی راه دشمنی رو
هیشکی یادمون نداده


یه دیواره، یه دیواره
که یه عمر آزگاره
اونورش همیشه بن‌بست
اینورش هیچی‌ نداره

از عذاب این قبیله
هممون خون از هم بریدیم
حسّ همخونی نداریم
چون قبیلمونو دیدیم


ما که تو زمزمه هامون
هی‌ به داد هم رسیدیم
یکی‌ یادمون بیاره
کی‌ به داد هم رسیدیم

تو هجوم این همه حرف
هر جوابی یه سقوطه
تو بگو هرچی‌ که میخوای
من که سنگرم، سکوته


جمعه 10 آذر 1391برچسب:,

|
 

مرغ سحر ......


مرغ سحر ناله سر کن

داغ مرا تازه تر کن

ز آه شرر بار  این قفس را

بر شکن و زیر  زبر کن

بلبل پر بسته ز کنج قفس در آ

وز نفسی عرصه ی  این خاک توده را

پر شر کن........


جمعه 10 آذر 1391برچسب:,

|
 

به کجا.........

به کجا چنین شتابان؟

گون از نسیم پرسید

دل من گرفته زینجا

هوس سفر نداری

زغبار این بیابان؟

همه ارزویم اما چه کنم که بسته پایم

به کجا چنین شتابان؟

به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم

سفرت یه خیر!اما تو دوستی خدا را

چون از این کویر  وحشت به سلامت گذشتی

به شکوفه های باران 

برسان سلام ما را..................

 

 


پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:,

|
 

زندگیٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍ

 زندگی با همه وسعت خویش ، محفل ساکت غم خوردن نیست 

حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست 
اضطراب وهوس دیدن و نادیدن نیست 
زندگی جنبش و جاری شدن است 
زندگی کوشش و راهی شدن است 
از تماشاگه آغازحیات تا به جایی که خدا می داند.
زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف،


پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:,

|
 

تو که رفتی............

 چشمانم امشب از نبودنت پر اشک است

دیوار ها از نبودنت حرف هایم را تکرار می کنند

بغضم هر لحظه می ترکد و گونه هایم خیس می شود

سکوت در ظاهر است و درونم غوغای بی پایان است

فریادم به تو نمی رسد و من باز تو را می خوانم

من با تو نفس می کشم و تو هوای زندگی ام بودی و هستی حالا که از من دوری نفس کشیدن چه سخت است.

کوچه ها خیابان ها فروشگاه ها و همه ی جاده ها امروز تو را می خواندند و تو نه، همه امروز غایب بودند و فردا هم همه غایب هستند

تو رفتی و من سیراب نشدم از دیدنت

بوئیدنت

نگاهت

نفست

خندیدنت

و من باز امشب به تو می اندیشم

و رویای فردای را در سر می پرورانم

که در کنارم باشی 


پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:,

|
 

هیچ بهانه ای برای لبخند من نیست...........................

 وقتی نگاهت غمگین است قطره های پشت شیشه هم بغض می کنند…………

نگاهت بی آواز است حتی باران هم شوقی برای بارش ندارد……..

وقتی لبخندت ماتمکده ی چشم های بارانی ات می شود چکاوک حتی در باران هم می میرد……………

وقتی نگاه زیبایت بی باران است دیگر آمدن بهار هم بهانه ای می شود برای فصل ها…………
مگر میشود غریب باران غم نگاهت را ت…حمل کند و آن را به تنهایی به دوش بکشد؟

وقتی صدای نگاهت دیگر مرا صدا نمی کند………..دیگر هیچ بهانه ای برای لبخند نگاه من نیست………………

بگذار حداقل غم غمگینی نگاه تو را به دوش باران بکشم……….

می دانم نمی خواهی ولی بگذار سهیم غمگینی نگاهت باشم……………

صدای نگاهم که برای غم چشمانت می گرید پیشکش نداشتن من در دل بی انتهایت……………. 


پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:,

|
 

دوستش میدارم..........

 فریبی نه ، که هدیه ای می انگارم .

من همه ی سنگهایش را پرستیده ام و

آتش و آب و خاکش را .

من آفتابش را پوشیده ام 

و عصاره ی ماهتابش را ،

پیاله پیاله نوشیده ام

دوستش می دارم ... 

زمینی که تو روی آن راه می روی ...

 


پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:,

|
 

بی تو مهتاب شبی...........................

بی تو، مهتاب‌ شبی ، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانة جانم ، گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید :
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه، محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید ، تو به من گفتی : از این عشق حذر کن
لحظه ‌ای چند بر این آب نظر کن ،
آب ، آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است ،

باش فردا ، که دلت با دگران است !
تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم :‌ حذر از عشق !؟ – ندانم
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم
نتوانم
روز اول ، که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم …
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم ، نتوانم !
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ، ناله تلخی زد و بگریخت …
اشک در چشم تو لرزید ،
ماه بر عشق تو خندید !
یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم
رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم …
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم !


چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:,

|
 

پروردگارم.....

 

ای خدا.........

ای خدا گنجشکهای مهربان

ای خدای خوب من سلام.....

ممنونم که به من امکان دادی شبی را در ارامش به صبح اورم.

پروردگار مهربانم ای خوبترین خوبها امرز را که سه شنبه است با یاد تو و مهربانی هایت روزی را شروع کرده ام که میدانم همه نعمتهایت را به من ارزانی خواهی کرد.

با دلی  شاد تنی سالم روحیه ای عالی و لبخندی برلب در کنار عزیزانم همه به زندگی لبخند خواهیم زد و سلامتی را برای همه از تو تمنا میکنم.

چشم هایم را پراز گل های بهاری کن و نفس هایم را به تنفس پاک پروانه ها پیوند بزن.

 

 


سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:,

|
 

بغض تلخ

 شبی که رفتی در خیابان نشستم  

                   گریه کردم...

از غم دردی که دیدم بی تو هستم 

 گریه کردم...  

خواستم از آرزوهای دلم حرفی بگویم... 

چون نبودی باز با یادت نشستم  

گریه کردم...

از غرورم کوه ها را زیر پایم می نهادی... 

من برایت این غرورم را شکستم  

گریه کردم...

گرچه لبخندی زدم گفتی «خداحافظ»  

ولی من...

تا تو رفتی عقده ی دل را گسستم  

گریه کردم...  

 

    چو در پس کوچه های چشمم امشب
           ندیدم رد پایت گریه کردم 



سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:,

|
 

رنگ چشمت

رنگ پاییز است این بی تابی ام
زرد و نارنجی است آتش بازی ام
رنگ دریاهاست این بیداری ام
آبی و زیباست شعر جاری ام
صورتی رنگ است این بی خوابی ام
سرخ سرخست این تب تنهایی ام
هر چه هرجا هست رنگش داده ام
من فقط در رنگ چشمت مانده ام
رنگ چشمت چون نهال کوچکیست
شیطنت هایش شبیه کودکیست
رنگ چشمت کوچه باغی پر درخت
که پرستویی از آنجاها نرفت
رنگ چشمت یک پل و یک انتظار
یک سلام و یک نگاه بی قرار

رنگ چشمت بوی باران در غروب
رنگ عاشق بودن دلهای خوب
رنگ چشمت مث

رنگ چشمت مثل بغضی در سکوت
یا شبیه ناله های یک فلوت


رنگ چشمت چشمه سار سادگی
بهترین آغاز این دلدادگی


رنگ چشمت مثل حرفی ناتمام
من فقط باید بگویم یک کلام


رنگ چشمت بهترین رنگ خداست
من نمی دانم!
نمی دانم شبیه آن کجاست

 

 

 


سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:,

|
 

خاطرها

کوچه ها خالی از عشق

چراغ ها خاموش است

پرندگان خاموش شده اند

کوچه از اشک آسمان تر شده است

اینجا گوشه ای از اکنون است

در شگفتم که چه آرام شده اند

آن صدای بچه های توی کوچه

و همان دورگرد قدیمی آوازخوان

همه و همه خاموش شده است

اینجا

جایی از ادراک تهی یک نوجوان است

عشق طرد شده است

خاطره ها ز یاد رفته است


سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:,

|
 

وقتی از چشم تو افتادم============


 

وقتی از چشم تـــــــــو افتـــــادم دل مستـم شکست

       عهد و پیما نـــــی که روزی با دلت بستـــم شکست

               ناگهان- دریـــــا! تو را دیـــــدم حواسم پـــــرت شد

                    کوزه ام بــی اختیــــــار افتـــــاد از دستــم شکست

                         در دلم فریــــاد زد فرهــــاد و کوهستــــان شنیـــــد

                              هی صدا در کوه،هی"من عاشقت هستم"شکست

                                     بـــعد ِ تــــو آییـــنه های شعر سنگم میـــــزنــنــد

                                           دل به هر آیینــــه،هر آیینـــــه ایی بستـــم شکست

                                               عشق زانـــــو زد غرور گـام هایـــــم خـــــــرد شد

                                                     قامتــــــم وقتــــــی به انـــــدوه تو پیوستم شکست

                                                          وقتی از چشم تـــــو افتـــــادم نمـیدانـــــم چـــه شد

 

                                                                پیش رویت آنچه را یک عمـــر نشکستم شکست


 


سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:,

|
 

فصل خزان

 



سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:,

|
 

برای از تو نوشتن غزل بهانه بود.................

 

برای از تو نوشتن غزل بهانه شده
و خون واژه درون قلم روانه شده 

برای از تو نوشتن لب مرا بستند
دوباره بغض فرو خورده ام کمانه شده 

برای از تو نوشتن , سکوت بی معناست
اگر که بسته دهانم , در این زمانه شده 

برای از تو نوشتن چقدر دلتنگم
اگر چه پیکر من جای تازیانه شده 

برای از تو نوشتن به عشق رو کردم
بیا ببین غزل من چه عاشقانه شده 

برای از تو نوشتن نسیم آزادی
نگاهها به تو تنها فقط نشانه شده 

 

               



 


دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,

|
 

پاییز قشنگ ترین فصل خدا..............................

دخـــــتری که در پـــــاییـــزی ترین فصــــــل 

خـــــــدا( آبـــــان) چشــــم گشــــــود 

 مجــــبور شــــد پـــاییز گــــــــونه 

 زنــــــدگی کنـــد وبی شــک 

 در پاییــــــزی تـــرین فصــل 

 خـــــدا چشــــم از  

جـــــــهان خــــواهد بســــــت.گلـــــــه ای 

 نیســـــــــت  روزگــــار بـــــا تــــمام  

روزهـــــای پاییـــــــــزی اش 

زیباســــــت و مــــن  

 عاشق پاییزم

 


دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,

|
 

کویر

   خسته ام ازاین کویراین کویرکور و پیر                       این هبوط  بی دلیل این سقوط ناگزیر

      آسـمان  بی هدف  بادهای  بی  طـرف                         ابرهای سربه راه بیدهای سربه زیر

      ای نظاره ی شگـفت ای نگاه  ناگـهان                          ای هماره در نظر ای هنوز بی نظیر

      مثل شعر ناگهان  مثل  گریه  بی امان                          مثـل لحظـه های وحـی اجتـناب ناپذیر

      ای  مسـافر غریـب در دیـار خویشتـن                          با تو آشـنا شـدم با تو در همـین مسیـر

      از کویر سوت وکورتا مرا صدا زدی                         دیدمت ولی چه دور دیدمت ولی چه دیر

      این تویی درآن طرف پشت میله هارها                        این منم دراین طرف پشت میله ها اسیر

      دست خسـته ی مرا مـثل  کودکی  بگیـر                       با خودت مرا ببر خسته ام از این کویر 

 


دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,

|
 

کسی که دیگه سهم تو نباشد..............

خبر به دورتـــــرین نقطـــــه جهـــــــــان بـرسد

نخواست او به من خسته - بی گمان - بـرسد

شکنجــه بیشتر از این که پیش چشم خـودت،

کسی که سهم تــــو باشد به دیگران بـرسد؟

چه می کنی اگر او را که خواستی یـــک عمر

به راحتــــی کسی از راه نــــاگهــان برسد...؟

رها کنـــــی بــــرود... از دلت جـــــــدا باشــد.

به آنــــکه دوست تـــرش داشتـه،بـه آن برسد

گلایــــه ای نکنـــی، بــغض خویش را بــخـوری

که هق هق تــــو مبـــادا به گـوششان برسـد

خدا کند که ... نـه! نـــــفرین نمی کنـم! نکنـد

به او - که عاشـق او بــــوده ام - زیـان برسد!

خدا کنــــد فقط ایـــــن عشق از سـرم بــــرود

خـــــدا کنــد کـه فقط زود آن زمـــــان  برســـد

 

 

                       

 


دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,

|
 

میرم شاید فراموشت کنم

 

من پذیرفتم که عشق افسانه است
ایـــن دل درد آشـــنا دیوانــــــه است
مــی روم شـــاید فراموشـــت کـــنـم
در فراموشــی هــم آغوشــت کنـــم
مـی روم از رفتــــن مــن شـــاد باش
از عـــــــذاب دیـــدنــــــــم آزاد بـــاش
آرزو دارم بفهمــــــــــــــــــــــی درد را
تلخـــــــــی برخورد های ســـــــرد را
آرزو  دارم  شبـــــی تنـــها  شـــــوی
لحظه ای هم غصــه با غم ها شوی
آرزو دارم  بفهمــــی  درد چیــــــست
آنکه بشکســته دلـش از درد کیست
آرزو دارم  دمـــی عاشـــق شــــــوی
سینه سوز و هم دم مشکل شـــوی
آرزو دارم بفهمـــی عشــــق چیست
آنکه هر لحظــه به یادت بوده کیست
مــن ســــخن کوتــاه  کنــــــم از آرزو
آرزویـــــت بــــــــوده هـــــــــر دم آرزو
مـــن که در بازی عشـــق باخـــته ام
در کنـــج خرابه خانــــه ای ساخته ام
در کـــنج خـــرابه به تو مـــن فـکر کنم
با هر نفســـــم اســـم تو را ذکـر کنم
با ذکـــر تو در دل آتــــش افروخـــته ام
در بازی  عشـــق عاقبــت سوخته ام

 

باید بمیرم تا فراموشت کنم..........

 

 

 


دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,

|
 

خدانگهدار

هر کی اومد تو زندگیم..میبردمش تا آسمون
امروز میشد رفیق راه..فردا واسم بلای جون
نمیشه قبل عاشقو..بدست هر کسی سپرد
نمیدونم بد میاورد..یا چوب سادگیشو خورد
هر چی که به سرم اومد..تقصیر هیچکسی نبود
هر چی که بود پای خودم..تو قصه هام کسی نبود
هیچکسی عاشقم نشد..هیشکی سراغم نیومد
جواب کار خودمه..هر چی بلا سرم اومد
تقصر هیچ کسی نبود..هر چی که بود به پای من
فقط تو بعد از این نیا..میون لحظه های من
رفاقتت مال خودت..منت نزار روی سرم
این قصه ها تموم شده..دیگه نیا دورو برم…


دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,

|
 

من کیستم

صد گونه زحمت داده ام، صدگونه رحمت کرده ای
دیدی زمن صد غفلت و ، صدها محبت کرده ای

در من تو می جوشی نه من ، وین می تو مینوشی نه من
چون شکرت ای ساقی کنم  از بس کرامت کرده ای

هرجا که افتادم زپا، ناگه ترا کردم صدا
غافل که آندم هم مرا نوعی هدایت کرده ای

تا آزم از نابخردی، چون کودکان چوبم زدی
دریای رحمت بود اگر ، گاهی عقوبت کرده ای

من چیستم من کیستم، این عاریت من نیستم
من هیچم ای بود ابد، با من مروت کرده ای

من در قفس دل در هوس ، ای با من اندر هر نفس
خاری از این گلزار را ، مشمول عزت کرده ای

بال و پرم را باز ده ، در من مرا پرواز ده
طبع هما را ای که خود، سلطان همت کرده ای

 

جز او چه در گیتی به پا؟ او مایه بند رنگ ها
دیدی به جز او هرچه را ، ای دیده غفلت کرده ای


دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,

|
 

صدام کن

صدام کن
اگه یه روزی چشمات پر از اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی
صدام کن
بهت قول نمی دم که ساکتت کنم منم پا به پات گریه می کنم
صدام کن
اگه دنبال مجسمه سکوت می گشی تا سرش داد بزنی
صدام کن
قول میدم ساکت بمونم
صدام کن
اگه دنبال یه همدرد گشتی تا باهات همراهی کنه
صدام کن
من همیشه همراه تو ام
صدام کن
اگه ………..
نه دیگه دنبال بهونه نگرد که صدام کنی
فقط صدام کن
صدام کن


دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,

|
 

درد نام دیگر من است

دردهای من

جامه نیستند

 

 


تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن درآورم

نعره نیستند

تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است

مردمی که چین پوستینشان

مردمی که رنگ روی آستینشان

مردمی که نامهایشان

جلد کهنه ی شناسنامه هایشان

درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه های ساده ی سرودنم

درد می کند

انحنای روح من

شانه های خسته ی غرور من

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

کتف گریه های بی بهانه ام

بازوان حس شاعرانه ام

زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟

درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب

پافشاری شگفت دردهاست

دردهای آشنا

دردهای بومی غریب

دردهای خانگی

دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم

حرف حرف درد را

در دلم نوشته است

دست سرنوشت

خون درد را

با گِلم سرشته است

پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟

درد

رنگ و بوی غنچه ی دل است

پس چگونه من

رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا

دست درد می زند ورق

شعر تازه ی مرا

درد گفته است

درد هم شنفته است

پس در این میانه من

از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست

درد، نام دیگر من است


 


دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,

|
 

مرگ

بیا ببین مرگم حریف ما نمیشود

بیا ببین که مرگ هم حریف ما نمی شود

ببین که قامت من از حادثه تا نمی شود

تو نیستی خدای من ، من و تو هر دو بنده ایم

فریب سروری مخور ، بنده ، خدا نمی شود

هزار تیر حادثه ، کمین گرفته در کمان

ولی اگر نخواهد او ، یکی رها نمی شود

وعده ی خوشبختی من ، به خواب مانده تا ابد

گناه زنده بودنم که بی جزا نمی شود

همیشه مرگ قصه ها ، مرثیه ساز قصه نیست

زوال این همه صدا که بی صدا نمی شود

 

 

 


یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

|
 

غریب

روزی دل من که تهی بود و غریب 
از شهر سکوت به دیار تو رسید 
در شهر صدا که پر از زمزمه بود 
تنها دل من قصه ی مهر تو شنید 
چشم تو مرا به شب خاطره برد 
در سینه دلم از تو و یاد تو تپید 
در سینه ی سردم ، این شهر سکوت 
دیوار سکوت به صدای تو شکست 
شد شهر هیاهو ، این سینه ی من 
فریاد دلم به لبانم بنشست 
خورشید منی ،‌ منم آن بوته ی دشت 
من زنده ام از نور تو ای چشمه ی نور 
دریای منی ، منم آن قایق خرد 
با خود تو مرا می بری تا ساحل دور 
کنون تو مرا همه شوری و صدا 
کنون تو مرا همه نوری و امید 
در باغ دلم بنشین بار دگر 
ای پیکر تو ، چو گل یاس سپید


یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

|
 

قلب من

 

دلم مي خواهد بهت بگم ، اين رسم عاشقي نبود

هق هق آخر صدات برای قلب من نبود

دلم می خواد بهت بگم،این روزا بی قرارتم

حتی اگه می بینی تو،اینجوری سرد و ساکتم

دلم می خواد بهت بگم،چرا صدام نمی کنی

مثل گذشته های دور حتی نگام نمی کنی

دلم می خواد بهت بگم نبض نفس های منی

حتی اگه نبینمت همیشه رویای منی

دلم می خواد بهت بگم از این زمونه خسته ام

درای قلبمو واسه همه،به جز تو بسته ام

دلم می خواد بهت بگم،دیگه ترانه ندارم

اگه تو از پیشم بری بدون تو کم میارم

دلم می خواد بهت بگم نرو،تو رو خدا بمون

این همه بی قراری رو از تو چشمم بخون

دلم می خواد بهت بگم آره واسه چشمات کمم

خودت که بهتر میدونی شریک درد و ماتمم

دلم می خواد بهت بگم کنار لحظه هام بمون

این همه اشک و حسرت رو از روی دلتنگی بدون

دلم می خواد بهت بگم اگه تو تنهام بزاری

باید برای قبر من گلای مریم بیاری

 


یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

|
 


سلام ارش هستم............................ پاییزمن به اندازه ی انگشتان هر دو دست پنجره های شهر را بسته فرض کن و حالا اگر می توانی از یک تا بی نهایت بخند! این همه پنجره ی بسته به چه درد می خورد؟ این همه خیابان شلوغ؟! این همه آدم های رنگی! پاییزمن، فصل بدهکاری گل هاست درخت های خشکیده در اندامشان، بهار ملتمسی دارند با من بخند اگر چه غمگینم! این روز ها هر روز دلتنگی هایم را برایت پست می کنم و هر روز چوب خطی روی چوب خط دیگری می گذارم می گویند همه چیز عوض شده است امیدوارم تو، خانه ات را عوض نکرده باشی. ............................................ ............................................ اگر تنهای تنها شوم باز هم خدا هست ......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.♥.•`*•.... ......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.♥.•`*•.... روی هر سینه سری گریه کند وقت وداع سرمن وقت وداع گوشه دیوار گریست ......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.♥.•`*•.... ......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.♥.•`*•.... زیبا نیستم اما زیبایی رو دوست دارم عاشق نیستم ولی عشق رو دوست دارم تنها نیستم ولی تنهایی رو دوست دارم ......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.♥.•`*•.... تقدیم به آنکه هیچوقت احساس مرا نفهمید... حال میخواهم زندگیم را با رنگ سیاه بنویسم با خط دل بنگارم و با کلام عشق آغاز کنم که شاید این بار در این جاده ی تاریک سیاه بتوانم تنها با نور عشق زندگی کنم.... ......•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*

نازترین عکسهای ایرانی

 

عشق اخر
شعر نو

 

ارش
asal
maryam.mehrabon
بهنام
farhad

 

اسفند 1393
تير 1393
خرداد 1393
آذر 1392
آبان 1392
مهر 1392
شهريور 1392
تير 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391

 

دنیا برای من
دگرگونی.....
او رفت........
من........
احساس من.........
عشق من........
Delam...
دلتنگتم..........
دلتنگی..........
دیار عاشقان
تنهایی.........
عشق چیست........
قوی..........
دوستت دارم هایی...........
دله من........
تو کجایی..............
عشق تو........
برای............
تنها بودن سخت است.........
زندگی با تو.........
خدا حافظ...............
زندانی..........
زندگی......
نفرین.........
خوش امدی............
من وتو........
برای تو.........
این شهر..........
غروب اخر شعرم......
عکست..........
با قلم.........
نوروزتان پیروز......
وقتی یه ادم میگه.........
زندگی شوق .............
arezoo..........
بغض.....
من از نوشتن لبریزم............
درد............
خدایا.........
خسته از............
دوستت دارم
حقیقت است...........
غیر دل..........
حسرت...........
هرکجا پرسه زدم خبری از عشق نبود........
دیوار میسازم...........
چه راحت...........
حقیقت............
ای دلم................
ای کاش میشد.........

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سوت دلان و آدرس arash631.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





عینک آفتابی ریبن اصل
فروشگاه ساعت مچی
ساعت مچی زنانه
خرید عینک افتابی
لحظه های عاشقی
فیلتر شکن
سیستم افزایش امار
چت
بهترین بازی آنلاین و قالب جدید
دررابط ی بیماری ms
ASASASASASASASASASASASASASA
چت رم
دوستان
سوت دلان
ساعت رومیزی ایینه ای
رقص نور لیزری موزیک

 

شکلک
یاس..........
دل بارانی...........
ایا شب یلدا ی امسال جهان به پایان میرسد
در رابطه ی بیماری ms
مرد تنها......**********
شرمتان باد.........
کارو........karoo
خدایا........غرور
نگاه پروانه
دوس داشتن
دلتنگی
ترانه.......
ٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍ
........عسل.........
عشق اخر
گندم
arezoo
mahya noori
ٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍٍ
حمل و ترخیص خرده بار از چین
حمل و ترخیص چین
شوری سنج اکواریوم
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ
مجله خبری کسب و کار برتر

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 46
بازدید کل : 57456
تعداد مطالب : 129
تعداد نظرات : 67
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



دریافت كد ساعت

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->